Dr.Vahidi
03-01-2011, 03:41 PM
http://www.vetspace.ir/uploads/12989940161.jpg
درنده*خوی، حیله*گر و اهریمن؛ این صفات برای ما انگار با ذات گرگ*ها عجین شده*. در ایران، کمتر داستانی می*توان یافت که در آن نقش گرگ مثبت باشد.
معمولا باورها به سمت تندخویی و درندگی این گوشتخوار می*رود و همین شده دستمایه ترس یا تنفر از آن، به*خصوص در مناطقی که دامپروری در آنجا رونق دارد. گرچه روزگاری گرگ*ها در ایران کمتر به حریم انسان نزدیک می*شدند،
اما این روزها حمله آنها به گله دامدارها از سر گرسنگی بسیار زیاد شده. گرگ همواره برای انسان موجودی پرابهت بوده و صدای زوزه*اش از معروف*ترین و ترس*آورترین صداهای طبیعت بوده است. این حس البته به نوع زندگی، نحوه شکار
و رفتار این جانور هم مربوط است. گرگ*ها شکارگرانی ماهرند که وقتی به*صورت گروهی به گله*ای حمله می*کنند، برنامه همه*چیز را از قبل برای خود مشخص کرده*اند. بی*دلیل نیست که گرگ*ها برای انسان همواره نمادی از خشونت بوده*اند.
گونه*ای از این جانوران گوشتخوار به نام گرگ خاکستری، در بیشتر مناطق ایران زندگی می*کنند و بسیاری از روستاییان بارها درنده*خویی آنها را از نزدیک دیده*اند. همان*طور که گرگ*ها هم بی*رحمی انسان*ها را به دفعات دیده*اند، بی*رحمی
حتی در کشتن توله*های آنان که نمونه*هایش را در همین مطلب می*خوانید.
تعارض انسان و گرگ موضوعی قدیمی ا*ست اما نه به این شدت که امروزه پیش آمده؛ جمعیت افزایش یافته، شهرها بزرگ شده و بسیاری از مراتع و شکارگاه*ها زیر دست انسان*ها افتاده*. قوچ و کل و بز و آهو و دیگر سُم*داران که غذای اصلی
گرگ*ها هستند، طعمه انسان*ها می*شوند و گرگ*های گرسنه ناگزیرند با شرایط جدید سازگار شوند و از پس عوامل محدودکننده مثل گسترش دامداری*ها و تخریب زیستگاه*ها بر آیند. همین است که گرگ*ها رو به دام*های اهلی آورده*اند،
شکاری، آماده و البته دردسرساز؛ دردسری به بزرگی همان تعارض قدیمی انسان و گرگ. دلیل اصلی کاهش شدید جمعیت گرگ*ها در سال*های اخیر و افزایش شکار شدن آنها همین است. تا جایی که در بخش*های گسترده*ای از اروپا و
شمال آمریکا گرگ*ها به*عنوان گونه*های در معرض خطر انقراض معرفی شده*اند. توسعه بی*رویه، تله*گذاری، شکار، تعقیب با موتورسیکلت و استفاده از طعمه*های مسموم از مهم*ترین عوامل کاهش شدید جمعیت گرگ*ها در اکثر زیستگاه*ها
است. مشکلی که بوم شناسان و جانورشناسان را بر آن داشته تا گرگ*ها را بار دیگر احیا کنند. گرگ*ها در جای*جای سرزمین پهناور ما جولان می*دهند و شکارگران دیرینه ایران هستند.
شکارگران خاکستری
ترس و تنفر؛ حس مشترکی که از گرگ*ها در بیشتر فرهنگ*ها وجود دارد. در اوستا برای موقعیت*های دشوار از مثل «گله گرگ*زده» استفاده می*شود. در متون پهلوی هم «گرگ» آفریده اهریمن است و در بسیاری از روستاها و قبایل سراسر
جهان شکار گرگ و آوردن سر آن نشان قدرت و شجاعت بوده و هست؛ رسمی که در ایران آن را «کله*گرگی» می*نامند. در متون داستانی قدیمی روسیه و هند و آمریکا هم می*توان این موضوع را دید؛ انسان*های گرگ*نمایی که روح شیطان در
آنها دمیده شده و شب*ها انسان*های بی*دفاع را شکار می*کنند. از داستان*ها و باورهای ملل دیگر گرفته تا همین داستان «شنگول و منگول» خودمان، همه نشان از ذهنیت حیله*گری و بدذاتی گرگ دارد. فارغ از اینکه «نیش عقرب نه از ره کین
است، اقتضای طبیعتش این است.»
آنها که حرفه*ای*ترند، مثل کارشناسان حیات*وحش یا محلی*ها، حضور گرگ*ها را از روی جای پایشان هم می*شناسند. دست*های پنج انگشتی و پاهای چهار انگشتی، نشانه خوبی روی خاک نرم یا برف می*گذارد. گرگ*های خاکستری با نام
علمیCanis lupus pallipesپنجه*رو هستند و ناخن*های بلند، کلفت و جمع*نشدنی*شان می*تواند بلای جان خیلی از سم*داران باشند. گرگ*های ایران با قامت 66 تا 81 سانتی*متر و طول بدن 120 تا 160 سانتی*متر (از نوک بینی تا قاعده دم)
کمی از خویشاوندان اروپایی و آمریکایی*شان کوچک*ترند و وزنشان به حدود 60 کیلوگرم می*رسد. اما مثل آنها عمری طولانی دارند و بدنشان از موهای زبر و خشنی به نام موهای محافظ پوشیده شده. غیر از گونه خاصی از گرگ*ها که یکپارچه
سفیدند، بقیه معمولا موهایی به رنگ خاکستری، قهوه**ای، سیاه یا ترکیبی از آنها دارند که نوع آخر معمولا نتیجه جفت*گیری گرگ با سگ یا شغال است. توله*ها هم که سیاه هستند، هرچه بیشتر پا به سن می*گذارند رنگشان بیشتر به
خاکستری و نقره*ای می*کشد و اواخر عمر هم کهولت سن، گرسنگی و ضعف، موهایشان را سفید می*کند. معدود گرگ*های سیاهی هم که در ایران دیده شده*اند، حاصل جفت*گیری گرگ و سگ در گذشته*های دورند.
سری پهن، گردن کلفت، چشمان مورب و دم 40 تا 50 سانتی*متری که قدری افتاده و صاف است؛ اینها بارزترین خصوصیات ظاهری گرگ است. کارآمدترین اسلحه گرگ، همان پوزه بیضی*شکلی است که به 42 دندان قوی، با قدرت
خردکنندگی 175 کیلوگرم بر سانتی*مترمربع مسلح شده است. داشتن ابزار شکاری اینچنین قوی، زندگی در شرایط و زیستگاه*های مختلف را برای گرگ*ها ممکن ساخته است.
سازگار و درنده
کوهپایه، کوه، دشت یا جنگل، فرقی نمی*کند. همین که غذایی برای خوردن باشد، سر و کله گرگ*ها هم پیدا می*شود. البته بدیهی است طعمه بیشتر، به معنای شکارچی بیشتر خواهد بود. برای همین هم روزگاری بیشترین پراکنش را در
جهان داشتند. هرچند امروز به خاطر شکار و مرگ*ومیر، وسعت پراکندگی*شان کمتر از یک*سوم گذشته است. در قاره آسیا هم بیشتر کشورها، از جمله بخش*های وسیعی از ایران محل زندگی گرگ*هاست. تفاوت در خصوصیات ظاهری،
نتیجه ناگزیر این پراکنش وسیع است. طوری*که گرگ*های مناطق استپ و گرم و خشک سبک*ترند، گرگ*های عربی و مناطق مرکزی ایران کم*مو و لاغرترند و گرگ*های شمال اروپا و آمریکا بزرگ*جثه و قوی*ترند. البته چون در ایران هنوز مطالعه
دقیقی روی اندازه گرگ*ها و وزنشان انجام نشده، نمی*توان ادعا کرد دقیقا در کدام مناطق جثه گرگ*ها بزرگ*تر است. البته گزارش*هایی مبنی بر بزرگ بودن جثه گرگ*های استان*های غربی و آذربایجان وجود دارد که معتبر نیستند. به هر حال
حضور انسان برای گرگ*ها زیاد خوشایند نیست. در گذشته گرگ*ها همواره دوری از انسان را ترجیح می*دادند، عادتی که این روزها به نظر می*رسد دیگر از بین رفته است. حضور شکارچیان قدرتمند دیگر مثل پلنگ هم در دور شدن گرگ*ها
بی*تاثیر نیست. هرچند اگر به صورت گروهی باشند، حتی می*توانند طعمه پلنگ را از دستش درآورند. این اتفاق سال گذشته در پارک*ملی گلستان، در استان گلستان، بین یک پلنگ و پنج گرگ دیده شد.
«شَله گرگ (گرگ شَل) شبی هفت مرتع پا می*زنه (می*پیماید)، چه برسه که سالم باشه.» خستگی*ناپذیری و سماجت گرگ، بی*شک در رواج این ضرب*المثل مازندرانی دخیل بوده. گرگ*ها تا روزی 48 کیلومتر را هم به دنبال غذا می*پیمایند.
هرچند شکارهای ساده مثل دام*های اهلی برایشان خوشایندتر است اما اگر لازم باشد، با سرعت 64 کیلومتر بر ساعت می*توانند دوندگانی مثل آهو را هم شکار کنند. به هرحال باید 5/2 کیلوگرم گوشت موردنیازشان تامین شود تا دو، سه
روزی را بتوانند بدون غذا سر کنند. اگر این مدت طولانی شود و گرگ گرسنه بماند، حتی تا ده کیلوگرم هم می*تواند تغذیه کند. طعمه*های بزرگ می*توانند مقدار گوشت موردنیاز گرگ*ها را فراهم کنند ولی در عین حال شکار آنها سخت است
و از هر ده بار تلاش، تنها یک*بار موفقیت*آمیز است؛ مثلا در پارک ملی توران در سمنان، دو گرگ به یک دسته گورخر ایرانی حمله کرده بودند ولی پس از کمی کشمکش بدون موفقیت نظاره*گر فرار گورها شده بودند. از این رو، گرگ*ها به*خصوص
در زمستان به صورت گروهی اقدام به شکار *می*کنند. آهو، قوچ، کل، بز و انواع گوزن*ها، مطلوب*ترین غذاهای گرگ هستند. گرگ*ها اصلا با گرسنگی میانه خوبی ندارند و در این شرایط، از پستانداران کوچک، پرندگان، حشرات، بی*مهرگان،
زباله*ها و لاشه حیوانات هم نمی*گذرند. حتی مواردی از گیاهخواری آنها هم مشاهده شده. مثل هندوانه*خواری در آذربایجان و قمیشلوی اصفهان و انگورخواری در لرستان. در پناهگاه حیات*وحش میاندشت خراسان و پارک*ملی کویر گرمسار
گرگ*ها، شترهای تازه به دنیا آمده که معمولا با نام «هاشی» شناخته می*شوند را شکار می*کنند. در پارک*ملی کلاه قاضی در اصفهان هم دیده شده که گرگ*ها به سگ*های ولگرد حمله کرده و یکی از آنها را شکار کردند.
هوا که سرد می*شود، غدد فوق کلیوی هم آدرنالین بیشتری ترشح می*کنند. همین می*شود دلیل تندخویی و درندگی بیشتر گرگ*ها. برای همین هم گاهی که به یک گله حمله می*کنند، خیلی بیشتر از نیاز خوراکی*شان، از آنها می*کُشند
یاجراحت*های شدیدی وارد می*کنند. بهار اما اوج شکارگری گرگ*هاست؛* فصلی که توله*ها به دنیا آمده*اند و بیش از هر وقت دیگری به غذا نیاز دارند. زندگی گرگ*ها سرشار از نکات ظریف و جالب است. یکی از شگفتی*های زندگی آنها، ت
عاملات اجتماعی و زندگی گروهی پیشرفته، پیچیده و کاملا قانونمندشان است.
تحت فرمان رئیس
حرف اول و آخر را «آلفا» می*زند. همان گرگی که رفتار دیگر افراد گروه را کنترل و هدایت می*کند و آنها را به صورت ستونی به دنبال خود حرکت می*دهد. گروهی با 2 تا 25 و معمولا 7 عضو. آلفا با دم نیمه افراشته*اش، برای هم گروهی*ها به
*خوبی قابل تشخیص است. همواره این رهبر گروه یا همان گرگ آلفاست که سمت و سوی مهاجرت، وقت استراحت یا ادامه مهاجرت، زمان و فرمان حمله، جلوگیری از ایجاد درگیری در گله و ... را مشخص می*کند. هرچه فراوانی و جثه طعمه*ها
بزرگ*تر باشد، گروه*ها هم شلوغ*تر می*شوند. در ایران این گروه*ها معمولا چهار قلاده*ای هستند. گرگ آلفا، بسیار مقتدر است و اعضای گروه برای او احترام زیادی قادرند. گرفتن پوزه دیگر اعضا در دهان خود، یکی از کارهایی *است که آلفا برای
نشان دادن اقتدارش انجام می*دهد. دیگر اعضای گروه هم با قرار دادن دهان خود در برابر سر او و لیس زدن پوزه*اش، تبعیت خود را اعلام *می*کنند. اعضای گله، نباید فراموش کنند که آلفا همه*کاره*شان است. برای همین، گاهی آلفا تکه
استخوانی که غذایی روی آن باقی نمانده را میان دیگر اعضای گروه پرت *می*کند تا وابستگی*شان به تهیه غذا توسط خود را یادآوری کند.
کار دیگر رهبر گروه، تعیین قلمرو است؛ قلمرویی با اندازه*های مختلف که به*طور متوسط از 75 تا 2500 کیلومتر مربع است که البته در ایران هنوز مطالعه دقیقی روی اندازه قلمرو گرگ*ها صورت نگرفته. آلفا این قلمرو را با ادرار یا برهم*زدن خاک
مشخص می*کند و اصلا سر این موضوع شوخی ندارد. هرچند کم اتفاق می*افتد که گرگی حریم دیگری را نقض کند اما در همان موارد معدود هم درگیری*ها آن*قدر خشن است که معمولا تا یکی کشته نشود، دست*بردار نیستند.
جالب اینجاست که وجود انسان روی تعیین جنسیت اعضای گروه تاثیر می*گذارد. جایی که انسان*ها خطر اصلی گرگ*ها هستند، معمولا ماده*های گروه، اکثریت*اند تا شانس زادآوری بیشتر باشد. از طرفی مطالعات نشان داده که هرجا
دخالت*های انسان کمتر است، الگوی رفتارهای اجتماعی و زندگی گرگ*ها هم منظم*تر و قابل پیش*بینی*تر است. ولی اگر طعمه*ها و زیستگاه*های گرگ از سوی انسان دستکاری شود، آن وقت است*که الگوی فعالیت گرگ*ها هم تغییر میکند.
به*عنوان مثال محققان آلاسکایی اعلام کردند که ساعات فعالیت گرگ*ها در آلاسکا دارای الگوی منظم است. آنها در روز از ساعات هفت صبح تا چهار بعدازظهر و شب هنگام از ساعت 22 تا شش صبح قلمروگردی می*کنند و به دنبال شکار یا سفر
هستند. آلاسکا در قاره آمریکا، از معدود مناطقی است که فعالیت انسانی در آن بسیار کم است. برای همین هم پابه*سن گذاشته*ها و ضعیف*ترهای گروه گرگ*ها هم که قادر به تشکیل گروه مجزا و رهبری نیستند، بیکار نمی*نشینند و با هم
گروه تشکیل می*دهند؛ گروهی که البته به خاطر نداشتن رهبری قوی، از نظر ارتباطات درون*گروهی هرسال ضعیف*تر می*شوند.
زوزه ابزار دیگر ارتباط*های درون*گروهی *است. گرگ*ها برای برقراری ارتباط با هم در درون گله و حتی ارتباط با گله*های دیگر زوزه می**کشند؛* صدایی که می*تواند معانی زیادی داشته باشد، مثل قوی*تر کردن پیوندهای اجتماعی، اعلام کردن
شروع و خاتمه حمله، اخطار دادن، جمع کردن افراد گله و هشدار دادن به دیگر گرگ*ها برای اجتناب از قلمروهایشان. صدای زوزه گرگ*ها را بیشتر هنگام طلوع و غروب آفتاب، به*خصوص در فصول سرد سال *می*توان شنید. مطالعات نشان
داده که گرگ*ها قادرند صدای زوزه یکدیگر را از فاصله 5 تا 16 کیلومتری بشنوند. به نظر می رسد بین رفتار گرگ*ها نظم و قانون بسیار پیشرفته*ای است که در ارتباط*های درون*گروهی و هنگام شکار، حسابی به کارشان می*آید.
همه چیز روی برنامه
فرصت*طلبی و موقعیت*شناسی. این دو صفت را هم باید به ویژگی*های گرگ افزود. شکارهای آنها کاملا حساب*شده و استراتژیک است. آنها پیش از هر حمله ابتدا نقطه ضعف طعمه*شان را می*شناسند، بعد حمله را شروع می*کنند تا با
صرف کمترین انرژی و زمان، آن را به*دست آورند؛ مثلا معمولا وقتی می*خواهند به یک گله حمله کرده و یکی را انتخاب کنند، سراغ طعمه*های پیر، ضعیف یا بی*تجربه*تر می*روند. حواس گرگ*ها هنگام شکار کاملا جمع است. همه*چیز باید
حساب*شده باشد. این یکی از زیباترین شگفتی*های حیات*وحش است. آنها هنگام حمله در یک خط و در فواصل معین می**ایستند و سپس یکی از آنها به طرف طعمه رفته و مسیر حرکت طعمه*ها را به سمتی که گرگ*ها ایستاده**اند
برمی**گرداند. گرگ*ها به نوبت طعمه را تعقیب کرده تا آخرین گرگ که تازه*نفس است، طعمه را که خسته شده شکار می**کند. در پناهگاه حیات*وحش شیراحمد در سبزوار، همین استراتژی به خوبی دیده شد. دو گرگ در ابتدا خود را به
دسته*ای از آهوان در حال چرا نشان دادند تا آنها را به سمت شش گرگ دیگری که در فواصل مختلف کمین کرده بودند برانند وصبحانه*ای لذیذ برای خود دست و پا کنند. گرگ*ها درایران و در مناطق گرمسیری هم نقشه*های خاص خود را دارند.
به این ترتیب که در ماه*های گرم سال که جانوران نیاز آبی بالایی دارند، کنار آبشخورها کمین می*کنند و طعمه که برای نوشیدن آب بیاید، حمله می*کنند. این روشی است که به دفعات در منطقه حفاظت*شده بیجار در کردستان دیده شده.
جالب است که در خود حمله هم فوت و فن*هایی نهفته است. اگر طعمه بزرگ*جثه باشد، ران طعمه هدف اول حمله است، اما در حیوانات کوچک*تر به سر، شانه*ها و پهلوها حمله *می*کنند. محیط*بانان پارک*ملی سالوک در نزدیکی اسفراین
فیلمی از شکار گرگ*ها گرفته*اند که نشان می*دهد پس از تعقیب یک آهوی نر، گرگ در حالی که آهو در هوا جست می*زند، او را از زیر ران گرفته و از پا درمی*آورد. برای گرگ*ها طعمه که از پا درآمد، وقت شروع ضیافت است. ابتدا قلب، شش،
کبد، کلیه، روده*ها و طحال و بعد هم خوردن ماهیچه*های ران. استخوان*های بزرگ (دنده*ها و استخوان*های ران) و تکه*های پوست را هم باقی می*گذارند تا چیزی گیر مرده*خوارها بیاید. در زمان بارش برف، استراتژی شکار طور دیگری *است.
آهو و قوچ و میش که سُم*هایشان در برف فرو می*رود و توانایی جست*وخیز و فرار را از دست می*دهند، بهترین گزینه*های شکارند؛ چراکه اتفاقا گرگ*ها در برف خوب مانور می*دهند و با استفاده از روش محاصره و گیرانداختن حیوانات در برف،
بزمی برپا می*کنند و سرمای زمستان را هم پشت سر می*گذارند. بهار که می*شود و بره*ها تازه به دنیا می*آیند، شکار ایده*آل، همان بره*ها خواهند بود. تابستان*ها تلاش گرگ*ها بیشتر در اطراف آبشخورهاست، در پاییز به دنبال قوچ*های
سنگین و مست که به پایین*دست*ها آمده*اند، هستند و در زمان بارش برف، آهوان به دلیل فرو رفتن سُم*های باریکشان در برف بیش از هر زمان دیگری در برابر گرگ*ها آسیب*پذیر می*شوند.
در منطقه حفاظت*شده بیجار در استان کردستان، گرگ*ها در سه ماهه بهار به خاطر تامین شیر توله*هایشان بیشتر دیده می*شوند. در تابستان اما ناچارند که بخش عمده*ای از فعالیت*های روزانه*شان را به ساعات اواخر بعدازظهر تا اوایل
صبح که دمای هوا پایین*تر است تغییر دهند تا گرمای طاقت*فرسا آزارشان ندهد. اوج فعالیت سُم*داران وحشی هم اوایل صبح و اواخر بعدازظهر است و این شانس شکار را برای گرگ افزایش می*دهد. پاییز الگوی فعالیت گرگ*ها ثابت است.
با بیشتر شدن سرمای هوا، تعداد دفعات مشاهده گرگ*ها و تعداد اعضای گله*ها هم بیشتر می*شود تا احتمال موفقیت در شکارشان بیشتر شود. گرگ*ها برای هر فصل و موقعیتی، برنامه*ای حساب شده دارند؛ به*خصوص برای بهار که باید
شکم چند توله گرسنه را هم سیر کنند چرا که چندماه قبل از آمدن بهار، یعنی در زمستان، نر آلفا و ماده* آلفا جفت*گیری کرده*اند.
روزهای شلوغی
به دنیا آمدن 2 تا 10 توله در یک زمان، یعنی چند برابر شدن نیاز غذایی خانواده. برای همین گرگ*ها حتی توله*هایشان که معمولا تعدادشان پنج تا است را در بهار و کمی پیش از به دنیا آمدن بره سُم*داران به*دنیا می*آورند.
یعنی وقتی شکارهای ساده فراوانند. معمولا وقتی مقدار طعمه زیاد باشد، نر آلفا با ماده*های دیگر گروه هم جفت*گیری می*کند و حالا بعد از 9 هفته بارداری، توله*های سیاه و نابینا که همگی در یک پرده قهوه**ای رنگ (پرده جفت) قرار دارند
در سوراخی مثل غار یا تنه درخت*های بزرگ به دنیا آمده*اند. اولین کاری که گرگ مادر پس از تولد انجام می*دهد خوردن این پرده است، چون از چند روز قبل فعالیت خود را به حداقل رسانده و برای همین سخت به غذا نیاز دارد. 14روز طول
می*کشد که چشم توله*ها به دنیا باز شود. همزمان با تولد آنها، رهبر گله، اقدام به توسعه قلمرو کرده تا نیازهای غذایی*شان بهتر تامین شود. در پارک ملی کلاه قاضی در استان اصفهان دوربین*های تله*ای موفق به گرفتن عکسی از یک گرگ
ماده با پستان*های فعال و شیرده شده*اند که نشان از شیردهی آن گرگ در فروردین*ماه تا اردیبهشت*ماه دارد.
خانواده**دوستی هم صفت دیگر گرگ*هاست. گرگ نر و ماده از معدود پستاندارانی هستند که تا آخر عمر با هم زندگی می*کنند و با دقت و وسواس خاصی از توله*های خود مراقبت می*کنند. برای همه توله*ها شانس زندگی ندارند و تعداد
توله*هایی که به سن بلوغ *می*رسند شاید 3-2 توله باشد و بقیه به دلایل مختلف در همان شش ماه اول جان خود را از دست *می*دهند. محل لانه و زایمان هم مهم است. گرگ*ها معمولا لانه خود را در مناطقی که دارای درختان و یا پوشش
گیاهی بیشتری محل پنهان شدن و همچنین نزدیک به منابع آب انتخاب می*کنند. ولی متأسفانه در بسیاری از مناطق ایران بعضی*ها لانه گرگ*ها را پیدا کرده و جلوی آن را مسدود می*کنند. در مناطقی از استان همدان دیده شده که توله گرگ
را از لانه*ها خارج کرده یا در همان لانه آنها را از بین می*برند. در نطنز، فردی توله گرگ را با طناب جلوی لانه*اش آویزان کرد. بعدها آثاری از خراش روی سنگ*ها و زیر پای توله مرده پیدا شد که خبر از تلاشی نافرجام می*داد؛ گرگ مادر تمام
قوای خود را برای پریدن و نجات دادن توله انجام داده بود، هرچند که موفقیتی به دست نیاورده بود.
در زمانی که توله*ها در لانه هستند، گرگ نر معمولا غذا می*آورد و ماده لانه و توله*ها را تیمار می*کند. این برنامه خانواده گرگ آلفا تا وقتی است که توله*ها بتوانند شکار کنند. توله*ها در 22 تا 46 ماهگی و حتی گاهی 10 ماهگی به بلوغ
می**رسند. بچه*ها پس از سه ماه از لانه خارج شده و همراه گله هستند و در 1 تا 2 سالگی خانواده را ترک می*کنند. جنگ بر سر قدرت از همان روزهای اول شروع می*شود. توله*ها از 30 روزگی، با هم مبارزه*ای جدی را که به صورت
جنگ ـ بازی است، شروع *می*کنند.
متاسفانه از وضعیت کنونی گرگ*ها در کشورمان اطلاعات و آمار چندان دقیقی در دسترس نیست. اما آنچه مسلم است عواملی مانند کم شدن طعمه، تله*گذاری، شکار، استفاده از طعمه*های مسموم و تصادف با خودروها در جاده*ها باعث
کاهش شدید جمعیت گرگ*ها در ایران شده. به نظر می*رسد که گرگ*های ایرانی احتیاج به مطالعه و تحقیق روی جمعیت*هایشان در نقاط مختلف ایران دارند تا علاوه بر کاهش حملات به دام*های اهلی و وارد آوردن خسارت*های سنگین به
روستاییان و دامداران، نسل گرگ ایرانی هم نجات پیدا کند.
درنده*خوی، حیله*گر و اهریمن؛ این صفات برای ما انگار با ذات گرگ*ها عجین شده*. در ایران، کمتر داستانی می*توان یافت که در آن نقش گرگ مثبت باشد.
معمولا باورها به سمت تندخویی و درندگی این گوشتخوار می*رود و همین شده دستمایه ترس یا تنفر از آن، به*خصوص در مناطقی که دامپروری در آنجا رونق دارد. گرچه روزگاری گرگ*ها در ایران کمتر به حریم انسان نزدیک می*شدند،
اما این روزها حمله آنها به گله دامدارها از سر گرسنگی بسیار زیاد شده. گرگ همواره برای انسان موجودی پرابهت بوده و صدای زوزه*اش از معروف*ترین و ترس*آورترین صداهای طبیعت بوده است. این حس البته به نوع زندگی، نحوه شکار
و رفتار این جانور هم مربوط است. گرگ*ها شکارگرانی ماهرند که وقتی به*صورت گروهی به گله*ای حمله می*کنند، برنامه همه*چیز را از قبل برای خود مشخص کرده*اند. بی*دلیل نیست که گرگ*ها برای انسان همواره نمادی از خشونت بوده*اند.
گونه*ای از این جانوران گوشتخوار به نام گرگ خاکستری، در بیشتر مناطق ایران زندگی می*کنند و بسیاری از روستاییان بارها درنده*خویی آنها را از نزدیک دیده*اند. همان*طور که گرگ*ها هم بی*رحمی انسان*ها را به دفعات دیده*اند، بی*رحمی
حتی در کشتن توله*های آنان که نمونه*هایش را در همین مطلب می*خوانید.
تعارض انسان و گرگ موضوعی قدیمی ا*ست اما نه به این شدت که امروزه پیش آمده؛ جمعیت افزایش یافته، شهرها بزرگ شده و بسیاری از مراتع و شکارگاه*ها زیر دست انسان*ها افتاده*. قوچ و کل و بز و آهو و دیگر سُم*داران که غذای اصلی
گرگ*ها هستند، طعمه انسان*ها می*شوند و گرگ*های گرسنه ناگزیرند با شرایط جدید سازگار شوند و از پس عوامل محدودکننده مثل گسترش دامداری*ها و تخریب زیستگاه*ها بر آیند. همین است که گرگ*ها رو به دام*های اهلی آورده*اند،
شکاری، آماده و البته دردسرساز؛ دردسری به بزرگی همان تعارض قدیمی انسان و گرگ. دلیل اصلی کاهش شدید جمعیت گرگ*ها در سال*های اخیر و افزایش شکار شدن آنها همین است. تا جایی که در بخش*های گسترده*ای از اروپا و
شمال آمریکا گرگ*ها به*عنوان گونه*های در معرض خطر انقراض معرفی شده*اند. توسعه بی*رویه، تله*گذاری، شکار، تعقیب با موتورسیکلت و استفاده از طعمه*های مسموم از مهم*ترین عوامل کاهش شدید جمعیت گرگ*ها در اکثر زیستگاه*ها
است. مشکلی که بوم شناسان و جانورشناسان را بر آن داشته تا گرگ*ها را بار دیگر احیا کنند. گرگ*ها در جای*جای سرزمین پهناور ما جولان می*دهند و شکارگران دیرینه ایران هستند.
شکارگران خاکستری
ترس و تنفر؛ حس مشترکی که از گرگ*ها در بیشتر فرهنگ*ها وجود دارد. در اوستا برای موقعیت*های دشوار از مثل «گله گرگ*زده» استفاده می*شود. در متون پهلوی هم «گرگ» آفریده اهریمن است و در بسیاری از روستاها و قبایل سراسر
جهان شکار گرگ و آوردن سر آن نشان قدرت و شجاعت بوده و هست؛ رسمی که در ایران آن را «کله*گرگی» می*نامند. در متون داستانی قدیمی روسیه و هند و آمریکا هم می*توان این موضوع را دید؛ انسان*های گرگ*نمایی که روح شیطان در
آنها دمیده شده و شب*ها انسان*های بی*دفاع را شکار می*کنند. از داستان*ها و باورهای ملل دیگر گرفته تا همین داستان «شنگول و منگول» خودمان، همه نشان از ذهنیت حیله*گری و بدذاتی گرگ دارد. فارغ از اینکه «نیش عقرب نه از ره کین
است، اقتضای طبیعتش این است.»
آنها که حرفه*ای*ترند، مثل کارشناسان حیات*وحش یا محلی*ها، حضور گرگ*ها را از روی جای پایشان هم می*شناسند. دست*های پنج انگشتی و پاهای چهار انگشتی، نشانه خوبی روی خاک نرم یا برف می*گذارد. گرگ*های خاکستری با نام
علمیCanis lupus pallipesپنجه*رو هستند و ناخن*های بلند، کلفت و جمع*نشدنی*شان می*تواند بلای جان خیلی از سم*داران باشند. گرگ*های ایران با قامت 66 تا 81 سانتی*متر و طول بدن 120 تا 160 سانتی*متر (از نوک بینی تا قاعده دم)
کمی از خویشاوندان اروپایی و آمریکایی*شان کوچک*ترند و وزنشان به حدود 60 کیلوگرم می*رسد. اما مثل آنها عمری طولانی دارند و بدنشان از موهای زبر و خشنی به نام موهای محافظ پوشیده شده. غیر از گونه خاصی از گرگ*ها که یکپارچه
سفیدند، بقیه معمولا موهایی به رنگ خاکستری، قهوه**ای، سیاه یا ترکیبی از آنها دارند که نوع آخر معمولا نتیجه جفت*گیری گرگ با سگ یا شغال است. توله*ها هم که سیاه هستند، هرچه بیشتر پا به سن می*گذارند رنگشان بیشتر به
خاکستری و نقره*ای می*کشد و اواخر عمر هم کهولت سن، گرسنگی و ضعف، موهایشان را سفید می*کند. معدود گرگ*های سیاهی هم که در ایران دیده شده*اند، حاصل جفت*گیری گرگ و سگ در گذشته*های دورند.
سری پهن، گردن کلفت، چشمان مورب و دم 40 تا 50 سانتی*متری که قدری افتاده و صاف است؛ اینها بارزترین خصوصیات ظاهری گرگ است. کارآمدترین اسلحه گرگ، همان پوزه بیضی*شکلی است که به 42 دندان قوی، با قدرت
خردکنندگی 175 کیلوگرم بر سانتی*مترمربع مسلح شده است. داشتن ابزار شکاری اینچنین قوی، زندگی در شرایط و زیستگاه*های مختلف را برای گرگ*ها ممکن ساخته است.
سازگار و درنده
کوهپایه، کوه، دشت یا جنگل، فرقی نمی*کند. همین که غذایی برای خوردن باشد، سر و کله گرگ*ها هم پیدا می*شود. البته بدیهی است طعمه بیشتر، به معنای شکارچی بیشتر خواهد بود. برای همین هم روزگاری بیشترین پراکنش را در
جهان داشتند. هرچند امروز به خاطر شکار و مرگ*ومیر، وسعت پراکندگی*شان کمتر از یک*سوم گذشته است. در قاره آسیا هم بیشتر کشورها، از جمله بخش*های وسیعی از ایران محل زندگی گرگ*هاست. تفاوت در خصوصیات ظاهری،
نتیجه ناگزیر این پراکنش وسیع است. طوری*که گرگ*های مناطق استپ و گرم و خشک سبک*ترند، گرگ*های عربی و مناطق مرکزی ایران کم*مو و لاغرترند و گرگ*های شمال اروپا و آمریکا بزرگ*جثه و قوی*ترند. البته چون در ایران هنوز مطالعه
دقیقی روی اندازه گرگ*ها و وزنشان انجام نشده، نمی*توان ادعا کرد دقیقا در کدام مناطق جثه گرگ*ها بزرگ*تر است. البته گزارش*هایی مبنی بر بزرگ بودن جثه گرگ*های استان*های غربی و آذربایجان وجود دارد که معتبر نیستند. به هر حال
حضور انسان برای گرگ*ها زیاد خوشایند نیست. در گذشته گرگ*ها همواره دوری از انسان را ترجیح می*دادند، عادتی که این روزها به نظر می*رسد دیگر از بین رفته است. حضور شکارچیان قدرتمند دیگر مثل پلنگ هم در دور شدن گرگ*ها
بی*تاثیر نیست. هرچند اگر به صورت گروهی باشند، حتی می*توانند طعمه پلنگ را از دستش درآورند. این اتفاق سال گذشته در پارک*ملی گلستان، در استان گلستان، بین یک پلنگ و پنج گرگ دیده شد.
«شَله گرگ (گرگ شَل) شبی هفت مرتع پا می*زنه (می*پیماید)، چه برسه که سالم باشه.» خستگی*ناپذیری و سماجت گرگ، بی*شک در رواج این ضرب*المثل مازندرانی دخیل بوده. گرگ*ها تا روزی 48 کیلومتر را هم به دنبال غذا می*پیمایند.
هرچند شکارهای ساده مثل دام*های اهلی برایشان خوشایندتر است اما اگر لازم باشد، با سرعت 64 کیلومتر بر ساعت می*توانند دوندگانی مثل آهو را هم شکار کنند. به هرحال باید 5/2 کیلوگرم گوشت موردنیازشان تامین شود تا دو، سه
روزی را بتوانند بدون غذا سر کنند. اگر این مدت طولانی شود و گرگ گرسنه بماند، حتی تا ده کیلوگرم هم می*تواند تغذیه کند. طعمه*های بزرگ می*توانند مقدار گوشت موردنیاز گرگ*ها را فراهم کنند ولی در عین حال شکار آنها سخت است
و از هر ده بار تلاش، تنها یک*بار موفقیت*آمیز است؛ مثلا در پارک ملی توران در سمنان، دو گرگ به یک دسته گورخر ایرانی حمله کرده بودند ولی پس از کمی کشمکش بدون موفقیت نظاره*گر فرار گورها شده بودند. از این رو، گرگ*ها به*خصوص
در زمستان به صورت گروهی اقدام به شکار *می*کنند. آهو، قوچ، کل، بز و انواع گوزن*ها، مطلوب*ترین غذاهای گرگ هستند. گرگ*ها اصلا با گرسنگی میانه خوبی ندارند و در این شرایط، از پستانداران کوچک، پرندگان، حشرات، بی*مهرگان،
زباله*ها و لاشه حیوانات هم نمی*گذرند. حتی مواردی از گیاهخواری آنها هم مشاهده شده. مثل هندوانه*خواری در آذربایجان و قمیشلوی اصفهان و انگورخواری در لرستان. در پناهگاه حیات*وحش میاندشت خراسان و پارک*ملی کویر گرمسار
گرگ*ها، شترهای تازه به دنیا آمده که معمولا با نام «هاشی» شناخته می*شوند را شکار می*کنند. در پارک*ملی کلاه قاضی در اصفهان هم دیده شده که گرگ*ها به سگ*های ولگرد حمله کرده و یکی از آنها را شکار کردند.
هوا که سرد می*شود، غدد فوق کلیوی هم آدرنالین بیشتری ترشح می*کنند. همین می*شود دلیل تندخویی و درندگی بیشتر گرگ*ها. برای همین هم گاهی که به یک گله حمله می*کنند، خیلی بیشتر از نیاز خوراکی*شان، از آنها می*کُشند
یاجراحت*های شدیدی وارد می*کنند. بهار اما اوج شکارگری گرگ*هاست؛* فصلی که توله*ها به دنیا آمده*اند و بیش از هر وقت دیگری به غذا نیاز دارند. زندگی گرگ*ها سرشار از نکات ظریف و جالب است. یکی از شگفتی*های زندگی آنها، ت
عاملات اجتماعی و زندگی گروهی پیشرفته، پیچیده و کاملا قانونمندشان است.
تحت فرمان رئیس
حرف اول و آخر را «آلفا» می*زند. همان گرگی که رفتار دیگر افراد گروه را کنترل و هدایت می*کند و آنها را به صورت ستونی به دنبال خود حرکت می*دهد. گروهی با 2 تا 25 و معمولا 7 عضو. آلفا با دم نیمه افراشته*اش، برای هم گروهی*ها به
*خوبی قابل تشخیص است. همواره این رهبر گروه یا همان گرگ آلفاست که سمت و سوی مهاجرت، وقت استراحت یا ادامه مهاجرت، زمان و فرمان حمله، جلوگیری از ایجاد درگیری در گله و ... را مشخص می*کند. هرچه فراوانی و جثه طعمه*ها
بزرگ*تر باشد، گروه*ها هم شلوغ*تر می*شوند. در ایران این گروه*ها معمولا چهار قلاده*ای هستند. گرگ آلفا، بسیار مقتدر است و اعضای گروه برای او احترام زیادی قادرند. گرفتن پوزه دیگر اعضا در دهان خود، یکی از کارهایی *است که آلفا برای
نشان دادن اقتدارش انجام می*دهد. دیگر اعضای گروه هم با قرار دادن دهان خود در برابر سر او و لیس زدن پوزه*اش، تبعیت خود را اعلام *می*کنند. اعضای گله، نباید فراموش کنند که آلفا همه*کاره*شان است. برای همین، گاهی آلفا تکه
استخوانی که غذایی روی آن باقی نمانده را میان دیگر اعضای گروه پرت *می*کند تا وابستگی*شان به تهیه غذا توسط خود را یادآوری کند.
کار دیگر رهبر گروه، تعیین قلمرو است؛ قلمرویی با اندازه*های مختلف که به*طور متوسط از 75 تا 2500 کیلومتر مربع است که البته در ایران هنوز مطالعه دقیقی روی اندازه قلمرو گرگ*ها صورت نگرفته. آلفا این قلمرو را با ادرار یا برهم*زدن خاک
مشخص می*کند و اصلا سر این موضوع شوخی ندارد. هرچند کم اتفاق می*افتد که گرگی حریم دیگری را نقض کند اما در همان موارد معدود هم درگیری*ها آن*قدر خشن است که معمولا تا یکی کشته نشود، دست*بردار نیستند.
جالب اینجاست که وجود انسان روی تعیین جنسیت اعضای گروه تاثیر می*گذارد. جایی که انسان*ها خطر اصلی گرگ*ها هستند، معمولا ماده*های گروه، اکثریت*اند تا شانس زادآوری بیشتر باشد. از طرفی مطالعات نشان داده که هرجا
دخالت*های انسان کمتر است، الگوی رفتارهای اجتماعی و زندگی گرگ*ها هم منظم*تر و قابل پیش*بینی*تر است. ولی اگر طعمه*ها و زیستگاه*های گرگ از سوی انسان دستکاری شود، آن وقت است*که الگوی فعالیت گرگ*ها هم تغییر میکند.
به*عنوان مثال محققان آلاسکایی اعلام کردند که ساعات فعالیت گرگ*ها در آلاسکا دارای الگوی منظم است. آنها در روز از ساعات هفت صبح تا چهار بعدازظهر و شب هنگام از ساعت 22 تا شش صبح قلمروگردی می*کنند و به دنبال شکار یا سفر
هستند. آلاسکا در قاره آمریکا، از معدود مناطقی است که فعالیت انسانی در آن بسیار کم است. برای همین هم پابه*سن گذاشته*ها و ضعیف*ترهای گروه گرگ*ها هم که قادر به تشکیل گروه مجزا و رهبری نیستند، بیکار نمی*نشینند و با هم
گروه تشکیل می*دهند؛ گروهی که البته به خاطر نداشتن رهبری قوی، از نظر ارتباطات درون*گروهی هرسال ضعیف*تر می*شوند.
زوزه ابزار دیگر ارتباط*های درون*گروهی *است. گرگ*ها برای برقراری ارتباط با هم در درون گله و حتی ارتباط با گله*های دیگر زوزه می**کشند؛* صدایی که می*تواند معانی زیادی داشته باشد، مثل قوی*تر کردن پیوندهای اجتماعی، اعلام کردن
شروع و خاتمه حمله، اخطار دادن، جمع کردن افراد گله و هشدار دادن به دیگر گرگ*ها برای اجتناب از قلمروهایشان. صدای زوزه گرگ*ها را بیشتر هنگام طلوع و غروب آفتاب، به*خصوص در فصول سرد سال *می*توان شنید. مطالعات نشان
داده که گرگ*ها قادرند صدای زوزه یکدیگر را از فاصله 5 تا 16 کیلومتری بشنوند. به نظر می رسد بین رفتار گرگ*ها نظم و قانون بسیار پیشرفته*ای است که در ارتباط*های درون*گروهی و هنگام شکار، حسابی به کارشان می*آید.
همه چیز روی برنامه
فرصت*طلبی و موقعیت*شناسی. این دو صفت را هم باید به ویژگی*های گرگ افزود. شکارهای آنها کاملا حساب*شده و استراتژیک است. آنها پیش از هر حمله ابتدا نقطه ضعف طعمه*شان را می*شناسند، بعد حمله را شروع می*کنند تا با
صرف کمترین انرژی و زمان، آن را به*دست آورند؛ مثلا معمولا وقتی می*خواهند به یک گله حمله کرده و یکی را انتخاب کنند، سراغ طعمه*های پیر، ضعیف یا بی*تجربه*تر می*روند. حواس گرگ*ها هنگام شکار کاملا جمع است. همه*چیز باید
حساب*شده باشد. این یکی از زیباترین شگفتی*های حیات*وحش است. آنها هنگام حمله در یک خط و در فواصل معین می**ایستند و سپس یکی از آنها به طرف طعمه رفته و مسیر حرکت طعمه*ها را به سمتی که گرگ*ها ایستاده**اند
برمی**گرداند. گرگ*ها به نوبت طعمه را تعقیب کرده تا آخرین گرگ که تازه*نفس است، طعمه را که خسته شده شکار می**کند. در پناهگاه حیات*وحش شیراحمد در سبزوار، همین استراتژی به خوبی دیده شد. دو گرگ در ابتدا خود را به
دسته*ای از آهوان در حال چرا نشان دادند تا آنها را به سمت شش گرگ دیگری که در فواصل مختلف کمین کرده بودند برانند وصبحانه*ای لذیذ برای خود دست و پا کنند. گرگ*ها درایران و در مناطق گرمسیری هم نقشه*های خاص خود را دارند.
به این ترتیب که در ماه*های گرم سال که جانوران نیاز آبی بالایی دارند، کنار آبشخورها کمین می*کنند و طعمه که برای نوشیدن آب بیاید، حمله می*کنند. این روشی است که به دفعات در منطقه حفاظت*شده بیجار در کردستان دیده شده.
جالب است که در خود حمله هم فوت و فن*هایی نهفته است. اگر طعمه بزرگ*جثه باشد، ران طعمه هدف اول حمله است، اما در حیوانات کوچک*تر به سر، شانه*ها و پهلوها حمله *می*کنند. محیط*بانان پارک*ملی سالوک در نزدیکی اسفراین
فیلمی از شکار گرگ*ها گرفته*اند که نشان می*دهد پس از تعقیب یک آهوی نر، گرگ در حالی که آهو در هوا جست می*زند، او را از زیر ران گرفته و از پا درمی*آورد. برای گرگ*ها طعمه که از پا درآمد، وقت شروع ضیافت است. ابتدا قلب، شش،
کبد، کلیه، روده*ها و طحال و بعد هم خوردن ماهیچه*های ران. استخوان*های بزرگ (دنده*ها و استخوان*های ران) و تکه*های پوست را هم باقی می*گذارند تا چیزی گیر مرده*خوارها بیاید. در زمان بارش برف، استراتژی شکار طور دیگری *است.
آهو و قوچ و میش که سُم*هایشان در برف فرو می*رود و توانایی جست*وخیز و فرار را از دست می*دهند، بهترین گزینه*های شکارند؛ چراکه اتفاقا گرگ*ها در برف خوب مانور می*دهند و با استفاده از روش محاصره و گیرانداختن حیوانات در برف،
بزمی برپا می*کنند و سرمای زمستان را هم پشت سر می*گذارند. بهار که می*شود و بره*ها تازه به دنیا می*آیند، شکار ایده*آل، همان بره*ها خواهند بود. تابستان*ها تلاش گرگ*ها بیشتر در اطراف آبشخورهاست، در پاییز به دنبال قوچ*های
سنگین و مست که به پایین*دست*ها آمده*اند، هستند و در زمان بارش برف، آهوان به دلیل فرو رفتن سُم*های باریکشان در برف بیش از هر زمان دیگری در برابر گرگ*ها آسیب*پذیر می*شوند.
در منطقه حفاظت*شده بیجار در استان کردستان، گرگ*ها در سه ماهه بهار به خاطر تامین شیر توله*هایشان بیشتر دیده می*شوند. در تابستان اما ناچارند که بخش عمده*ای از فعالیت*های روزانه*شان را به ساعات اواخر بعدازظهر تا اوایل
صبح که دمای هوا پایین*تر است تغییر دهند تا گرمای طاقت*فرسا آزارشان ندهد. اوج فعالیت سُم*داران وحشی هم اوایل صبح و اواخر بعدازظهر است و این شانس شکار را برای گرگ افزایش می*دهد. پاییز الگوی فعالیت گرگ*ها ثابت است.
با بیشتر شدن سرمای هوا، تعداد دفعات مشاهده گرگ*ها و تعداد اعضای گله*ها هم بیشتر می*شود تا احتمال موفقیت در شکارشان بیشتر شود. گرگ*ها برای هر فصل و موقعیتی، برنامه*ای حساب شده دارند؛ به*خصوص برای بهار که باید
شکم چند توله گرسنه را هم سیر کنند چرا که چندماه قبل از آمدن بهار، یعنی در زمستان، نر آلفا و ماده* آلفا جفت*گیری کرده*اند.
روزهای شلوغی
به دنیا آمدن 2 تا 10 توله در یک زمان، یعنی چند برابر شدن نیاز غذایی خانواده. برای همین گرگ*ها حتی توله*هایشان که معمولا تعدادشان پنج تا است را در بهار و کمی پیش از به دنیا آمدن بره سُم*داران به*دنیا می*آورند.
یعنی وقتی شکارهای ساده فراوانند. معمولا وقتی مقدار طعمه زیاد باشد، نر آلفا با ماده*های دیگر گروه هم جفت*گیری می*کند و حالا بعد از 9 هفته بارداری، توله*های سیاه و نابینا که همگی در یک پرده قهوه**ای رنگ (پرده جفت) قرار دارند
در سوراخی مثل غار یا تنه درخت*های بزرگ به دنیا آمده*اند. اولین کاری که گرگ مادر پس از تولد انجام می*دهد خوردن این پرده است، چون از چند روز قبل فعالیت خود را به حداقل رسانده و برای همین سخت به غذا نیاز دارد. 14روز طول
می*کشد که چشم توله*ها به دنیا باز شود. همزمان با تولد آنها، رهبر گله، اقدام به توسعه قلمرو کرده تا نیازهای غذایی*شان بهتر تامین شود. در پارک ملی کلاه قاضی در استان اصفهان دوربین*های تله*ای موفق به گرفتن عکسی از یک گرگ
ماده با پستان*های فعال و شیرده شده*اند که نشان از شیردهی آن گرگ در فروردین*ماه تا اردیبهشت*ماه دارد.
خانواده**دوستی هم صفت دیگر گرگ*هاست. گرگ نر و ماده از معدود پستاندارانی هستند که تا آخر عمر با هم زندگی می*کنند و با دقت و وسواس خاصی از توله*های خود مراقبت می*کنند. برای همه توله*ها شانس زندگی ندارند و تعداد
توله*هایی که به سن بلوغ *می*رسند شاید 3-2 توله باشد و بقیه به دلایل مختلف در همان شش ماه اول جان خود را از دست *می*دهند. محل لانه و زایمان هم مهم است. گرگ*ها معمولا لانه خود را در مناطقی که دارای درختان و یا پوشش
گیاهی بیشتری محل پنهان شدن و همچنین نزدیک به منابع آب انتخاب می*کنند. ولی متأسفانه در بسیاری از مناطق ایران بعضی*ها لانه گرگ*ها را پیدا کرده و جلوی آن را مسدود می*کنند. در مناطقی از استان همدان دیده شده که توله گرگ
را از لانه*ها خارج کرده یا در همان لانه آنها را از بین می*برند. در نطنز، فردی توله گرگ را با طناب جلوی لانه*اش آویزان کرد. بعدها آثاری از خراش روی سنگ*ها و زیر پای توله مرده پیدا شد که خبر از تلاشی نافرجام می*داد؛ گرگ مادر تمام
قوای خود را برای پریدن و نجات دادن توله انجام داده بود، هرچند که موفقیتی به دست نیاورده بود.
در زمانی که توله*ها در لانه هستند، گرگ نر معمولا غذا می*آورد و ماده لانه و توله*ها را تیمار می*کند. این برنامه خانواده گرگ آلفا تا وقتی است که توله*ها بتوانند شکار کنند. توله*ها در 22 تا 46 ماهگی و حتی گاهی 10 ماهگی به بلوغ
می**رسند. بچه*ها پس از سه ماه از لانه خارج شده و همراه گله هستند و در 1 تا 2 سالگی خانواده را ترک می*کنند. جنگ بر سر قدرت از همان روزهای اول شروع می*شود. توله*ها از 30 روزگی، با هم مبارزه*ای جدی را که به صورت
جنگ ـ بازی است، شروع *می*کنند.
متاسفانه از وضعیت کنونی گرگ*ها در کشورمان اطلاعات و آمار چندان دقیقی در دسترس نیست. اما آنچه مسلم است عواملی مانند کم شدن طعمه، تله*گذاری، شکار، استفاده از طعمه*های مسموم و تصادف با خودروها در جاده*ها باعث
کاهش شدید جمعیت گرگ*ها در ایران شده. به نظر می*رسد که گرگ*های ایرانی احتیاج به مطالعه و تحقیق روی جمعیت*هایشان در نقاط مختلف ایران دارند تا علاوه بر کاهش حملات به دام*های اهلی و وارد آوردن خسارت*های سنگین به
روستاییان و دامداران، نسل گرگ ایرانی هم نجات پیدا کند.