عناصـر معــدني
عناصر معدني ۵-۲ درصد وزن بدن جانوران را تشكيل مي دهند كه ۷۵ درصد از اين ميزان در استخوانها متمركز ميباشد. اكثر عناصر معدني طبيعت در بدن يافت شده اند و وجود آنها در غذا ضروري مي باشد. تعداد ۱۶ عنصر از مواد معدني در متابولسيم بدن نقش دارند كه مواد معدني ضروري مي باشند. اين ۱۶ عنصر بر اساس تراكم در بدن به دو دسته تقسيم ميشوند:
۱ـ ماكرومينرال Macromineral
۲ـ ميكرومينرال Micromineral
دسته ماكرومينرالها نسبت به ميكرومينرالها در بدن تراكم بيشتري دارند و بايستي مقدارشان در غذاي دام بيشتر باشد. مقدار اين مواد معدني را به درصد بيان مي كنيم مانند: سديم، كلر، كلسيم، فسفر، پتاسيم، منيزيم و گوگرد.
دسته ميكرومينرالها يا عناصر كم مقدار: چون مقدارشان كم است بر اساس درصد بيان نميشوند. از P.P.M يا mg/kg استفاده ميشود از اين گروه ميتوان يد، آهن، مس، سلنيوم، موليبدن، فلوئور، كبالت، منگنز و روي را نام برد.
نقـش يا وظائـف عنـاصر معــدني:
۱ـ بعضي از اين عناصر در ساختمان اسكلت و دندانها بكار رفته و باعث استحكام اين بافتها مي شوند مانند كلسيم و فسفر.
۲ـ بعضي در ساختمان مواد آلي بكار مي روند مانند فسفوليپيدها و اسيدهاي نوكلئيك كه فسفر دارند و هموگلوبين كه داراي آهن است و اسيد آمينه هايي مانند سيستئين و ميتيونين كه حاوي گوگرد مي باشند.
۳ـ بعضي از عناصر معدني بصورت كوآنزيم عمل مي كنند، يعني باعث فعال شدن آنزيمهائي ميشوند. مثل منيزيم، منگنز و روي.
۴ـ بعضي بصورت محلول در خون و ساير مايعات بدن وجود دارند كه هر كدام يك نقش فيزيولوژيكي مهمي را بعهده دارند. مانند سديم و پتاسيم كه در تنظيم فشار اسمزي و تحريك پذيري سلولهاي ماهيچه اي و عصبي دخالت دارند.
شـرايط كلـي ايجـاد كمبـود عنـاصر معــدني:
۱ـ كمبود در غذا:
جيره متعادل بايد مخلوطي از چند غذا باشد اما به لحاظ اينكه دامدار صرفه اقتصادي را در نظر مي گيرد و عموماً از غذاهاي اطرافش جهت دامهايش استفاده ميكند. عموماً كمبود مواد معدني را بدنبال دارند. مثلاً عناصر لگومينه مواد معدني بيشتري دارند كه اگر كم مصرف شوند نهايتاً كمبود داريم.
۲ـ كمبود در خاك:
بعضي مناطق بطور طبيعي داراي خاك فقيري هستند و در نتيجه گياهانشان نيز فقير ميباشند. اگر در يك ناحيه چندين سال متوالي فقط يك نوع گياه كاشته شود. بسته به نوع گياه بعضي از مواد معدني در خاك كم ميشوند به خصوص ميكرومينرالها گاهي اوقات عناصر معدني موجود در خاك كافي ميباشد اما شرايطي در خاك وجود دارد كه از جذب اين عناصر جلوگيري مي كند. مثلاً در خاك قليايي جذب منگنز كم ميشود.
۳ـ عدم تعادل بين مقدار عناصر معدني:
وجود عناصر معدني در غذا به تنهايي براي رفع احتياجات كافي نيست. براي جذب صحيح بايد بين بعضي از عناصر معدني يك نسبت متعادل برقرار باشد. مثلاً بهترين نسبت بين كلسيم و فسفر ۱/۲ يا ۱/۱ ميباشد. اگر ميزان كلسيم بالا باشد از جذب فسفر، منگنز و روي كاسته مي شود.
عناصر معدني در بدن ذخيره ميشوند و به همين دليل كمبود آنها احساس نميشود و حتي بدن ممكن است مكانيسم هايي براي نگهداري آنها داشته باشد. كمبود ممكن است كم باشد و ظاهر حيوان چيزي را نشان ندهد ولي تمام كمبودها دير يا زود حيوان را تحت تاثير قرار ميدهد. مثلاً توليد شير با پشم كاهش مي يابد. تشخيص كمبود ها آسان نمي باشد زيرا علائم اختصاصي نداريم و با علائم كمبود ويتامينها و ناراحتي هاي انگلي و
بيماريهای عفونی اشتباه مي شوند و گاهي ممكن است كمبود دو يا چند عنصر را داشته باشيم و يا همراه با كمبود مواد معدني باشد. در شرايط عادي كمبود فلوئور و موليبدن اصلاً ايجاد نمي شود. چون در تمامي غذاها موجود مي باشند بيشتر زياد بودن اين دو عنصر مطرح است چون سمي مي باشند. كمبود پتاسيم و روي نادر است. كمبود بعضي از عناصر مانند مس و سلنيوم و يد بيشتر در مناطقي با خاك فقير ديده مي شوند.
مـس «Cu» :
مس بطور عمده در كبد، مغز، كليه ها، قلب و در بخشهاي رنگي چشم و موها و پشم وجود دارد. مس يكي از عناصر ضروري بافتهاي خون از نظر رشد سلولهاي خون يا ترمبوسيتها است بعلاوه نگهداري سلولهاي فوق با مقدار كافي مس در بدن هم بستگي دارد و در اثر كمبود مس ممكن است اختلالاتي در ادامه فعاليت ترمبوسيستها از نظر مكانيسم انعقاد خون رخ دهد. در آزمايشهايي كه بوسيله مس نشاندار در تغذيه گوسفند بعمل آمده مس بلافاصله در خون حيوان ظاهر مي شود و با فراكسيون آلبومين باند اتصالي تشكيل مي دهد. بعد از ۲۴ ساعت قسمت بيشتر مس نشاندار در سرولوپلاسمين، (پروتئين مس دار خون) و متصل با جزء گلوبولين آن مشاهده مي شود.
آزمايش نشان داده است كه تقريباً نصف مس موجود در بدن گوسفند در عضلات متمركز گرديده است و نصف بقيه در تمام بافتهاي بدن وجود دارد. مس در درجه اول در كبد و آنگاه در مغز استخوان و به مقدار كمتر در بافتهاي ديگر گوسفند ذخيره مي شود.
مقدار مس ذخيره در بدن بره هنگام تولد مشابه آهن ذخيره، تقريباً زياد است و چون شير از نظر مس فقير است، مس ذخيره در بدن بره نوزاد، ميتواند احتياجات حيوان را از اين نظر برطرف سازد.
مس بعنوان كاتاليزور در سنتز هموگلوبين نقشي بعهده دارد و از نظر فيزيولوژي با متابوليسم آهن در بدن ارتباط مي يابد. در اثر كمبود در بدن انتقال آهن از بافتها به پلاسماي خون كاهش يافته و هيپوفريمي يا كاهش غلظت آهن در خون بوجود مي آيد و نهايتاً كم خوني (Anemia) را داريم.
مس براي جذب آهن و آزاد شدن آهن از محل ذخيره لازم است. ترانسفرين آهن را بصورت Fe۳+ در خون حمل مي كند و لازم است كه آهن هم در موقع جذب و هم در زمان آزاد شدن از محل ذخيره بصورت Fe۳+ حمل شود، ۳ آنزيم زنين اكسيداز و سرولوپلاسمين و فراكسيداز، در اين مرحله نقش حياتي دارند.
مس از اعضاي مهم اين سه آنزيم فوق ميباشد و حال اگر حيوان با كمبود مس مواجه شود جذب آهن و آزادسازي آهن ازمحل ذخيره كم ميشود و نهايتاً كم خوني را بدنبال خواهد داشت. بعلاوه مس موجود در مجراي روده جذب آهن را بداخل سلولهاي مخاطي تسريع مي كند و بهمين جهت در اثر كمبود مس جذب آهن نيز كاهش مي يابد.
مس در بسياري از سيستمهاي آنزيمي نيز شركت و يا دخالت دارد. مس در سيستم آنزيمي سنتزكراتين شركت دارد و كراتين خود از اجزاي متشكله مو و پشم ميباشد. بعبارت ديگر كمبود مس سبب نقصان سنتزكراتين و موجب اختلالاتي در ساختمان و اندازه رشد مو و پشم مي شود. كمبود مس باعث تغييرات كيفي در مو و پشم گوسفند نيز مي شود. بعلت شركت مس در سيستم آنزيمي سنتزالاستين، پشمهاي نخي و موي شكل كه سست و براق بوده و داراي پيچش طبيعي نيستند ظاهر ميشود علت اين است كه پروتئين پشم كراتين است كه اسيد آمينه گوگرددار سيستئين در آن زياد بكار رفته است. براي ايجاد جعد، بين مولكولهاي سيستئين بايستي كه پيوند دي سولفيدي ايجاد شود كه آنزيم پلي فنيل اكسيداز Poly Phenyl Oxidase اين وظيفه را بعهده دارد. مس يكي از اجزاي اين آنزيم مي باشد كه در صورت كمبود مس پشم جعد طبيعي خود را از دست مي دهد. پشم شل ميشود و ظاهر براق پيدا ميكند.
آنزيم تيروزيناز كه اسيد آمينه تيروزين را در سلولهاي ملانوبلاست به رنگدانه سياه ملانين تبديل مي نمايد يك پروتئين مس دار و در صورتيكه احتياجات گوسفند از نظرمس به مقدار كافي تامين نشود در تشكيل آنزيم نامبرده و در ايجاد رنگدانه سياه ملانين اختلال حاصل مي گردد.
اختلال فوق سبب تحليل رنگدانه سياه پشم در بدن و رنگ سياه مو بويژه در اطراف چشمهاي گوسفند مي شود. در گاو موهاي قرمزرنگ زرد مي شوند و موهاي سياه ، قهوه اي مي گردند.
بدنبال كمبود مس ضايعات استخواني نيز مشاهده مي شود. كمبود مس از دو طريق ضايعات استخواني را ايجاد مي كند.
۱ـ كاهش فعاليت سلولهاي استئوبلاست.
۲ـ كاهش فعاليت آنزيم Lysyl Oxidase
در استخوانها مقادير زيادي كلاژن وجود دارد كه باعث قوام استخوان ميشود. مولكولهاي كلاژن ابتدا تروپوكلاژن هستند. در صورت وجود آنزيم Lysyl Oxidase با تشكيل حلقه هاي متقاطع تروپوكلاژن تبديل به كلاژن ميشود. اين آنزيم حاوي مس است و كمبود مس نهايتاً باعث نرمي استخوان ميشود.
همين اتصالات توسط همين آنزيم در الاستين نيز ايجاد ميشود و اگر باز كمبود مس موجود باشد. الاستين نيز كم ساخته ميشود در نتيجه از مقاومت رگهايي مثل آئورت كاسته ميشود و نهايتاً آنوريسم را داريم.
شـرايط ايجـاد كمبــود مـس:
كمبود مس در نشخوار كنندگان در سرتاسر دنيا گزارش شده است. و كمبود مس درمانگاهي و تحت درمانگاهي هر دو از لحاظ اقتصادي قابل توجه هستند. كمبود مي تواند بصورت اوليه و ثانويه باشد.
در حالت اوليه: كمبود مس در غذاي دام است. مراتع در اوايل بهار كه علوفه جوان هستند باندازه كافي مس ندارند و حيواناتي كه از اين مراتع تغذيه ميكنند مستعد به ابتلاء ميباشند. بخصوص اگر خاك منطقه از لحاظ مس هم فقير باشد. كمبود مس بيشتر در بهار و تابستان و بيشتر در مراتع ديده ميشود. در حيواناتي كه محصور نگهداري ميشوند كمبود مس بندرت ديده ميشود.چون معمولاً براي تغذيه اين دامها از كنسانتره و علوفه خشك استفاده ميشود و كنسانتره به اندازه كافي مس دارند و همچنين علفهايي كه براي خشك شدن بكار مي روند بالغ هستند و علوفه بالغ بطور كلي از لحاظ عناصر معدني غني تر از علوفه جوان مي باشند.
گياهاني كه ميزان مس موجود در يك كيلوگرم از ماده خشكشان كمتر از ۳ ميلي گرم باشد مي توانند باعث بروز عوارض درمانگاهي كمبود مس شوند و اگر ميزان مس در اين گياهان به (mg/kg۵-۳) برسد كمبود مس بصورت تحت درمانگاهي خود را نشان ميدهد. دامهاي جوان خيلي حساستر از بالغين مي باشند و حساسيت گاو از گوسفند بيشتر مي باشد. ميزان مورد احتياج به مس در گوساله ها ۲/۱ . بره ها ۱ تا ۵ و گوسفندان بالغ ۵ تا ۹ و گاو گوشتي و شيري ۸ تا۱۵ و گاو آبستن ۱۳ تا ۲۰ ميلي گرم مس در يك كيلوگرم ماده خشك جيره غذايي مي باشد.
كمبود ثانويه: كمبود مس در گوسفند ممكن است بعلت ميزان مازاد بر احتياج موليبدنوم در غذا باشد و بيماري بعلت اثر ناسازگاري بين دو عنصر بوجود بيايد. در اين حالت بيماري را به نام «موليبد نيوزيس»يا ((Teart)) مي خوانند و چون اسهال مداومي بين ۸تا۱۰ روز به رنگ زرد مايل به سبز تا سياه از نشانيهاي مشخص آن است از تارت به نام «اسهال سياه گوسفند» نيز نام مي برند. استفاده از سولفات مس در علوفه و يا غذاهاي غني از موليبدنوم نيز سبب بروز اختلالات فوق در گوسفند مي شود و بر اساس پديده فوق عده اي معتقدند كه رابطه اي بين سه عنصر موليبدنوم، گوگرد، مس وجود دارد به قسمي كه اثر محدود كننده يا ناسازگاري موليبدنوم روي مس فقط در مجاورت عنصر گوگرد امكان پذير است.
ميكروارگانيسمهاي موجود در شبكه نشخواركنندگان از گوگرد موجود در غذا مقداري سولفيد توليد مي كنند. اين مقدار سولفيد با موليبدنوم تركيب شده و تيوموليبدات مس توليد مي شود كه نامحلول بوده و جذب نمي شود. نسبت مناسب بين مس و موليبدنوم (۵به۱) است. نسبت بحراني ۱/۲ مي باشد در فصل بهار موليبدنوم در گياهان زياد است كه با كمبود مس توام شده و بروز كمبود تشديد ميشود.
گاو:
گوساله هايي كه چند هفته از تولدشان گذشته علائم كمبود مس را نشان مي دهند اما بروز علائم ظاهري هنگامي مشاهده مي گردد كه گوساله ۳ تا ۴ ماه از جيره اي كه فاقد مس كافي باشد استفاده نمايد. در گاو موهاي قرمزرنگ، زرد مي شوند و موهاي سياه قهوه اي كم رنگ مي گردد و بعلت تغيير رنگ موها در اطراف چشم گاو، گاو حالت مار عينكي پيدا مي كند. از علائم مشخصه كمبود مس، رشد كند، عدم بروز علائم فحلي اسهال متناوب و وضعيت ظاهري نامطلوب مي باشد.
در حالت پيشرفته بيماري كم خوني توسعه پيدا كرده و در صورت عدم درمان بعد از چند هفته يا ماه دام بعلت لاغري مفرط تلف ميشود.
گوساله هايي كه مستقيماً از شير مادران خود استفاده مي كنند از لحاظ درمانگاهي عموماً سالم هستند اما امكان تغييراتي در اسكلت بدني آنها مانند تورم اپي فيز. قوسي شدن پاها و كماني شدن كمر وجود دارد كه اينگونه گوساله هاي بعلت انقباض تاندون خم كننده (Flexor Tendon) بر روي نوك سم حرك ميكنند.
بعلت كمبود شديد مس در گاو بالغ نارسايي حاد قلبي روي ميدهد كه اين عارضه را در استراليا بيماري ازپا افتادگي گاوان (Falling disease) مي نامند.
بيمـاري از پـاافتادگي گــاوان (Falling disease):
بيماري فالينگ كه يكي از نارساييهاي شناخته شده قلبي عروقي در گاو
مي باشد در اثر كمبود مس بروز مي نمايد. ضايعات اوليه بصورت آتروفي پيشرفته عضله قلب مي باشد كه بافت فيبروزه جايگزين اين عضله شده است.
مرگ ناگهاني از علامت مشخصه اين بيماي است كه عموماً بعلت نارسايي قلبي ناشي از فعاليت يا تهييج مي باشد.
خصوصيات اين بيماري عبارت از اين است ماده گاواني که ظاهراً سلامت كافي دارند سر خود را به سمت بالا حركت مي دهند. نعره مي كشند و به زمين مي افتند و در اغلب موارد فوراً تلف مي شوند ولي بعضي پس از افتادن تقلاي كمي براي برخاستن مي كنند و چند دقيقه اي ضمن كشيدن نعره دست و پا
مي زنند. موارد نادري نشانيها تا ۲۴ ساعت و گاهي بيشتر دوام پيدا مي كند. اينگونه حيوانات به تواتر سر خود را پايين مي آورند دستهاي خود را ستون قرار مي دهند ولي بطور ناگهاني در يكي از اين مراحل تلف مي شوند. اين بيماري هنوز در گوسفند و اسب مشاهده نشده اما در خوك و طيور گزارش شده است.
گاو در مقايسه با گوسفند نسبت به افزايش موليبدنوم و كاهش مس در جيره حساسيت بيشتري دارد. درصورتيكه نسبت مس به موليبدنوم به كمتر از
۱/۲ برسد علائم كمبود مس آشكار مي گردد كه لاغري مفرط، اسهال آبكي كف دار، تورم دستگاه تناسلي و كم خوني از علائم مشخصه اين بيماري است كه نهايتاً در صورت عدم درمان، به مرگ دام منجر مي شود.
طولاني شدن اين بيماري پوكي و شكستگي استخوان را نيزبهمراه خواهد داشت.
گوسفند:
كاهش رشد، كم خوني و اسهال از مهمترين علائم كمبود مس در گوسفندان مي باشد. در حالت كمبود شديد مس گوسفند دچار لاغري مفرط شده و تلف ميشود.
از علائم ديگراين بيماري كه از لحاظ اقتصادي قابل توجه است كاهش رشد در پشم و پايين آمدن كيفيت آن مي باشد.
مس در نگهداري ميلين در تارهاي عصبي و در تشكيل استخوان نقشي بعهده دارد و در اثر كمبود آن، عدم هماهنگي حركات عضلاني و اختلالات استخواني از قبيل لنگش و تورم عضلاني و شكستگي استخوانها در بره به وجود مي آيد. اختلالات عصب كمبود مس در بره ها موجب بيماري مي شود كه اين سندرم در استراليا «عدم تعادل به شكل همه گير» Enzootic ataxia و در انگلستان «پشت نوساني» Sway back ناميده مي شود.
در اين بيماري ميلين سلولهاي عصبي در مغز و نخاع خوب تشكيل نمي شود زيرا براي تشكيل ميلين به آنزيم سيتوكرام اكسيداز احتياج است و در ساختمان اين آنزيم هم مس بكار رفته است. اين عارضه در بره ها باعث مرگ و سلولي در قسمت سفيد مخ و استحاله قسمت حركتي نخاع مي شود.
از علائم اين عارضه مي توان تولد بره هاي مرده، وجود فلجي در بره ها هنگام تولد يا در چند روز بعد تولد، سرگيجه، كوري، تلوتلو خوردن و نشستن بره ها مانند سگ را ذكر كرد.
اين حالت عدم تعادل در بزغاله ها و خيلي به ندرت در گوساله ها نيز رخ داده است. در گوسفند و ساير نشخواركنندگان بيماري ديگري به نام «ناخوشي نمك» نيز بروز مي كند كه نشانه هاي باليني آن مشابه نشانه هاي كمبود مس و كبالت است و با تجويز مكملهاي محتوي عناصر نامبرده برطرف مي شود.
در تغذيه گوسفند از استفاده غيرضروري و مازاد بر احتياج مس بايد جداً احتراز نمود زيرا زيادي مس باعث مسموميت مي گردد. در اين نوع مسموميت مهمترين مخزن ذخيره مس يعني كبد، نخستين اندامي است كه آسيب مي بيند و در صورتيكه گوسفند از علوفه مراتعي كه مقدار مس در آنها زيادتر از حد معمول باشد تغذيه نمايد مسموميت مزمن مس در حيوان ظاهر مي گردد. بعلاوه تغذيه طولاني گوسفند با جيره اي كه روزانه داراي ۲۵ تا ۳۰ ميلي گرم مس است سبب زردي يا يرقان هموليتيك مي شود.
در بيماري فوق گلبولهاي قرمز به شكل غيرعادي از ۱۲۰ روزگي تخريب مي شوند و كبد قدرت خود را از نظر ذخيره رنگدانه هاي صفراوي حاصل از تجزيه گلبول قرمز از دست مي دهد. بهمين جهت رنگدانه هاي فوق در پلاسماي خون متراكم مي شوند و
پوست حيوان به رنگ زرد پريده بنظرمي رسد.
آسيـب شناسـي درمانـگاهــي:
ميزان مس موجود دريك كيلوگرم ماده خشك كبد در گاو بالغ سالم ۵۵/۱ الي ۱۵/۳ و در گوساله تازه به دنيا آمده سالم ۴/۹ـ۱۵/۳ ميلي مول است كه در حالت بيماري همين مقدار مس در بالغين به كمتر از ۱۶/۰ و در گاوهاي يك ساله به كمتر از ۳۲/۰ و در گوساله ها به كمتر از ۷۹/۰ ميلي مول مي رسد. در گوسفندان بالغ و سالم ميزان مس ۸/۰ تا ۴/۹ ميلي مول در يك كيلوگرم ماده خشك كبد است و در حالت كمبود مس اين ميزان به ۳۲/۰ تا ۴۷/۰ مي رسد و اگر به عدد كمتر از ۲۴/۰ مول برسيم بيماري Sway back در بره ها ظاهر مي شود.
در بره و بزغاله هايي كه دچار عارضه Sway back مي باشند ميزان مس به ۰۶۵/۰ تا ۲۴/۰ ميلي مول تنزل پيدا مي كند.
در گاو و گوسفند سالم ميزان مس موجود در خون ۹ تا ۲۶ ميكرومول در ليتر است. مقادير كمتر از ۹ ميكرومول نشاندهنده عارضه تحت درمانگاهي بيماري ظاهر مي شوند.
در ميش و گاو كم خوني به شكل هيپوكروميك ماكروستيك Hypochromic macrocytic و در بره ها به شكل ميكروسيتيك Microcytic بروز مي نمايد.
علائـم كالبـد گشــائي:
از مهمترين علائم كالبد گشايي لاغري مفرط و پوكي استخوان در حيوانات جوان مي باشد. در گوساله ها امكان دارد بزرگ شدن قسمت اپي فيز استخوان مشهود باشد.
دربعضي ازموارد Sway back در مغز حفره هايي قابل مشاهده مي باشند و در تماس موارد سندرم Sway back توسط ميكروسكوپ در مغز و نخاع بطور منطقه اي فقدان ميلين و نكروز عصبي و استحاله فيبرهاي عصبي نخاع را ميتوان مشاهده كرد. در بيماري فالينگ علائم اتساع سياهرگي، شل شدن قلب فيبروزي و هموسيدروز قابل مشاهده هستند.
تشخيــص:
تشخيص اين بيماري با توجه به تاريخچه، علائم درمانگاهي و پاسخ مناسب به تجويز مس صورت مي گيرد.
براي اندازه گيري ميزان مس خون و كبد مي توان از فعاليت آنزيم سيتوكروم اكسيداز و سرولوپلاسمين كه با سطح پلاسمايي مس ارتباط مستقيم دارند استفاده كرد. اندازه گيري مس موجود در جيره غذائي، مرتع و خاك منطقه جهت شناسايي منبع كمبود ضروري است.
تشخيــص تفريقــي:
بيماريهاي سالمونلوز، فاسيلوزمزمن، يون و گاستر و اينتريت انگلي بخاطر طبيعت تحليل برنده اي كه دارند بايستي با بيماري كمبود مس تشخيص تفريقي داده شوند. همچنين ناهنجاريهاي اسكلتي كه ناشي از كمبود و يا متعادل نبودن ميزان كلسيم و فسفر و ويتامين D حاصل مي شوند.
در موارد آبسه هاي نخاعي و عفونتهاي سيستم اعصاب مركزي، بيماري عضله سفيد و عفونت خون ناشي از گزش كنه علائم عصبي مشابه سندرم Enzootic ataxia مي باشند.
درمــان:
تجويز خوراكي محلول سولفات مس به ميزان ۴ گرم براي گاو و ۵/۱ گرم براي گوسفند بالغ يك هفته در ميان مناسب بوده است.
از روشهاي ديگر درمان خورانيدن ۴ گرم سولفات مس به گوساله هاي ۲ تا ۶ ماهه و ۱۰ تا ۸ گرم به گاوان بالغ هفته اي يكبار بمدت ۳ تا ۵ هفته براي درمان كمبود مس اوليه و ثانويه توصيه مي گردد.
جيره غذايي دامهاي مبتلا را بايد بوسيله مكمل مس دار اصلاح نمود. براي اين منظور بايد به املاح معدني به نسبت ۳ تا ۵ درصد سولفات مس اضافه نمود. مخلوط املاح معدني كه براي گاوان توصيه مي شود حاوي ۵۰ درصد مكمل كلسيم و فسفر ۴۵ درصد ملح كبالت يد دار و ۵ـ۳ درصد سولفات مس مي باشد اين مخلوط را مي توان جداگانه بكار برد و يا به نسبت يك درصد به جيره غذايي گاوان افزود.
در مواردي كه نياز فوري به تجويز مس وجود دارد. مي توان مس را تزريق نمود. بطور كلي در مواردي كه كمبود مس وجود دارد. دام به درمان با مس پاسخ مثبت مي دهد ولي عوارض شديد اسكلتي، عصبي و دستگاه گردش خون غيرقابل ترميم مي باشد.
منابع :
۱- سعادت نوری ، منوچهر (۱۳۶۶) ، اصول نگهداری و پرورش گوسفند ، چاپ سوم ، صفحات ۲۰۶ – ۲۰۳ .
۲- Blood .D.C.(۱۹۸۹) . Veterinary Medicine ( Seventh edition ) P.P ۱۱۶۰ – ۱۱۷۳.
۳- Howard . J.L (۱۹۸۶ ) . Current Veterinary Therapy (۲) P.P ۲۸۰ – ۲۸۱ , ۴۳۷